خلوت با
یارعشق موولانا خدا بود اما این عشق مانع از آن نمی شد که آفریده های خدا عشق نورزد از این جهت همه کاینات را دوست می داشت و به آنها غشق می ورزید. از میان ابنای بشر حسام الدین دردانه ای بود که دل مولانا را پر کرده بود و هیچ وقت او را از یاد نمی برد بلکه هیچ لحظه ای از زندگی اش خالی از حسام الدین راد نبود. خواب و بیداری اش مشحون از حسام الدین بوده است. قضا را در تاریخ آورده اند که به هنگامه های گوناگون او را در خواب می دید و در یکی از این رویاها حسام الدین را در خواب می بیند که به اتفاق حسام الدین میهمان یکی از دوستان نزدیکش بود و اتفاقاً میزبان را کاری پیش آمد و به اجیار قرار شد جایی رود و کلید منزل را داد دست حسام الدین تا به اتفاق جلال الدین در منزل روزگار گذرانند به خوشی تمام. مولانا چون دید غیر حسام همه رفتند و رخت خویش از منزل بردند جلال الدین نعره ای بزد و فریاد برآورد که امروز و امشب چه شب و روزی خواهند شد و سخت شادمانی ها کردندی و به عالم و آدم اعلام کردند که خلاصه در وقتی می شود که در آن میان عاشق و معشوق وصال حاصل می شود.در شبی دیگر ورا در خواب دید و حسام همه وجودش را در آغوش جلال الدین یله کرد و جلال هم بوسه ها کردی حسام را و از فرط خوشی حاصل از وصال بی حال گشتی و چون خواستی از جمعی که در میانشان بودی خداحافظی کنی برخی همرهان سست عناصر را ذوق بدرقه نمانده بود و جلال خود به سخن درآمد که اگر حسودان اجارت می دادند جسام الدین تا آخرین نگاه بدرقه می کردی لیک حسام در حال منقبض گشتی و دم نیاوردی تا حسودان جلال را نیازارند. بیقرار 17/1/1401 نماز رزمندگان و همه غریبان...
ما را در سایت نماز رزمندگان و همه غریبان دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : bbiqarar بازدید : 96 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 15:44